امـــان عصر

وبلاگ مذهبی در رابطه با مولا صاحب الزمان(عج)

امـــان عصر

وبلاگ مذهبی در رابطه با مولا صاحب الزمان(عج)

سید یمانی کیست

«سید یمانی» کیست؟ 

 


«سید یمانی» نام شخصی است که بنابر روایات اسلامی در نزدیکی ظهور از یمن برای یاری امام زمان (عج) قیام خواهد کرد. همزمان با شورش "سفیانی" در شام، «سید یمانی» هم در یمن قیام کرده و مردم را به حق و حقیقت دعوت خواهد کرد. «سید یمانی» از فرزندان «زید بن علی بن الحسین»، برادر امام محمد باقر (ع) است.

در همین راستا از امام محمد باقر (ع) روایت شده: «خروج سفیانی و یمانی و سید خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است که مانند دانه‌های تسبیح به دنبال هم می‌آیند و جنگ همه جانبه‌ای رخ می‌دهد. وای بر کسی که در مقابل آنان بایستند! در میان این پرچم‌ها هیچ کدام به اندازه پرچم یمانی بر حق نیست؛ چرا که شما را [به تبعیت از] امامتان دعوت می‌کند. پس از قیام یمانی خرید و فروش اسلحه برای مردم و به خصوص مسلمانان ممنوع می‌شود و هر گاه [یمانی] قیام کرد به سوی او حرکت کن و بشتاب که آن را پرچم هدایت خواهی یافت. احدی از مسلمانان اجازه ندارد با او مقابله کند و هر کس چنین کند، جهنمی است؛ چرا که یمانی به حق و صراط مستقیم دعوت می‌کند.

تفسیرسوره رحمن (۱)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین و الصلوة و السلام على‏عبد الله و رسوله و حبیبه و صفیه سیدنا و نبینا و مولانا ابى القاسم‏محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین 

 اعوذ بالله من الشیطان‏الرجیم:

بسم الله الرحمن الرحیم×الرحمن×علم القران×خلق الانسان×علمه البیان×الشمس و القمر بحسبان×و النجم و الشجر یسجدان×و السماء رفعها و وضع المیزان×الا تطغوا فى المیزان×و اقیمواالوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان×و الارض وضعها للانام×فیها فاکهة و النخل ذات الاکمام×و الحب ذو العصف و الریحان×فباى الاء ربکما تکذبان× (1)

سوره مبارکه رحمن است.تنها سوره‏اى است که خود سوره با یکى‏از اسماء الله آغاز مى‏شود،با اسم مبارک‏«رحمن‏».ما در

«بسم الله الرحمن الرحیم‏» بعد از«الله‏»با اسم‏«رحمن‏»روبرو مى‏شویم.

«رحمن‏»از نظر لغوى مبالغه در رحمت است،در عنایت وجود وبخشندگى،و این اسم به غیر خداوند اطلاق نمى‏شود،بر خلاف بعضى‏از اسمهاى دیگر مثل‏«رحیم‏»[که]به غیر خدا هم‏«رحیم‏»مى‏شود گفت.

در واقع‏«رحیم‏»امرى است که فى حد ذاته مى‏تواند مراتب و درجات‏داشته باشد که شامل به اصطلاح رحمت امکانى هم بشود،یعنى‏رحمت از آن جهت که منسوب به یک ممکن الوجود است،و لهذا درقرآن به پیغمبر اکرم‏«رحیم‏»اطلاق شده است: «لقد جاءکم رسول من‏انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم‏» (2) .کلمه‏هاى‏«رؤوف‏»و«رحیم‏»هم از اسماء الله است ولى از اسمائى است که‏اختصاص به خداوند ندارد،یعنى در عین اینکه شانى از شؤون الهى رابیان مى‏کند به غیر خدا هم اطلاق مى‏شود،یعنى رحمت به آن معنى که‏در«رحیم‏»هست و رافت به آن معنى که در«رؤوف‏»هست به اصطلاح‏درجه امکانی هم دارد که مى‏شود آن را به یک ممکن نسبت داد.ولى‏«رحمن‏»به آن معناى‏«مبالغه‏اى‏»که دارد،یعنى آن نهایت درجه رحمت‏و رحمت‏شامله‏اى که تمام هستى را در بر گرفته است،مثلا خود پیغمبرهم به تمام وجود خودش مشمول رحمن است،و هر موجود و مخلوق‏دیگرى.این[اسم] به غیر خدا اطلاق نشده است.

اکثریت قریب به اتفاق آیات این سوره مبارکه تذکر و یاد آورى‏نعمتها و آلاء پروردگار است،و لهذا از یک طرف با لفظ «الرحمن‏» شروع‏مى‏شود[که]رحمت است و از طرف دیگر مکرر مانند یک ترجیع بند31 بار این آیه تکرار شده است: «فباى الاء ربکما تکذبان‏» .مخاطب،جن وانس هستند:پس به کدامیک از نعمتهاى الهى تکذیب مى‏آورید،یعنى‏کدامیک از نعمتهاى الهى را مى‏توانید انکار کنید؟پس اصلا روح و سیاق‏این سوره تذکر و یاد آورى نعمتهاست براى اینکه انسان متنبه و متوجه‏باشد که نعمتهاى الهى را چه ذهنا و فکرا و چه عملا مورد انکار قرارندهد و همیشه به آن نعمتها توجه داشته باشد.توجه به نعمت،روح‏شکر و سپاسگزارى را در انسان به وجود مى‏آورد و انسان را بیشتر متذکرخدا مى‏کند و بیشتر در صراط عبودیت قرار مى‏دهد و از مخالفت وعصیان باز مى‏دارد.

حال مى‏خواهیم ببینیم که این نعمتها را که خدا در قرآن مى‏خواهدبشمارد چگونه شمارش مى‏کند؟در این شمارش کردن‏ها مسلما حسابى‏در کار است،[چون]خلقت است،خصوصا که بعد هم همواره صحبت‏از حسبان و میزان و نظام موجود در کار عالم است و قهرا نمى‏تواند خودقرآن که جزئى از کار پروردگار است از حسبان و نظام خارج باشد،این‏هم خودش حسابى و نظامى دارد.ببینیم خداى رحمن که با اسم‏«الرحمن‏»خودش با ما مواجه است از چه نعمتى شروع کرده،نعمت‏اول،نعمت دوم،نعمت‏سوم،و چه را بیان مى‏کند.بلا فاصله مى‏فرماید:

«الرحمن علم القران‏» خداى رحمن قرآن را آموخت.ضمیر مفعول یا اسم‏مفعولش هم بیان نشده[که آیا]قرآن را به پیغمبر آموخت؟قرآن را به‏وسیله پیغمبر به مردم آموخت؟یا قرآن را به پیغمبر و مردم همه‏آموخت،به پیغمبر از طریق وحى و به مردم از طریق پیغمبر؟ معلوم‏است که وقتى متعلق ذکر نمى‏شود براى این است که نمى‏خواهداختصاص بدهد و الا مى‏توانست بفرماید: «الرحمن علمک القران‏» رحمن،تو را اى پیغمبر قرآن آموخت،چنانکه بعضى جاها داریم: «و علمک ما لم تکن تعلم‏» (3) و اگر مقصود فقط مردم مى‏بودند،مثلا مى‏فرمود:«علمکم‏القران‏»یا«علم الانسان القرآن‏»که بعد مى‏گفتیم از پیغمبر انصراف دارد.

وقتى که[متعلق]ذکر نمى‏شود معلوم است که نظر به متعلق خاص‏نیست.همین‏طور که بعضى از مفسرین هم گفته‏اند،در اینجا نمى‏فرمایدقرآن را نازل فرمود،[مى‏فرماید]قرآن را تعلیم داد،یعنى اول قرآن را به‏صورت یک حقیقت موجود فرض مى‏کند،که آن حقیقتى که قبلا وجودداشته تنزیلش همان تعلیمش است و تعلیمش مساوى با تنزیلش است.  

 

 

 

 

 

ادامه دارد......

سال نو مباک

سلام به خدمت همه دوستان 

سال نو مبارک  

 سالی خوب وسرشاراز موفقیت روبرای همه از خداوند منان  ارزو دارم

تفسیرسوره ممتحنه ۲

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین...اعوذ بالله من الشیطان الرجیم:  

 

این آیات شان نزولى دارد که خود موضوع نشان مى‏دهد که از نظرخود آن موضوع براى پیغمبر اکرم اهمیت زیادى نداشته است ولى آیات‏یک سلسله دستورهاى کلى است.در شان نزول این آیات اینچنین‏گفته‏اند که مردى بود از صحابه-که اتفاقا از بدریون و از مهاجرین هم‏هست-به نام‏«حاطب بن ابى بلتعه‏».او خودش به مدینه آمده بود و زن وبچه‏اش در مکه بودند.(حال این براى من روشن نیست که زن و بچه‏اش‏مسلمان بودند یا نه،ظاهرا مسلمان هم بودند.خودش به مدینه آمده بودو مهاجر بود.)یک وقتى کفار از خانواده او سؤال کردند که آیا پیغمبرقصد فتح مکه را دارد یا ندارد؟آنها هم براى اینکه به نوعى دل قریش رابه دست آورده باشند نامه‏اى به حاطب نوشتند که آیا چنین چیزى‏هست‏یا نه؟حاطب هم در نامه‏اى به آنها همین قدر نوشت که بلى،وبعد آن را همراه زنى که به مکه مى‏رفت-که آن زن هم حتما از مسلمین‏نبوده است-فرستاد،و شاید خود زن هم جاسوس بوده به دلیل اینکه او هم نامه را پنهان کرد به گونه‏اى که احدى کشف نکند.به پیغمبر اکرم‏وحى شد که چنین قضیه‏اى هست(یعنى قرائن چنین نشان مى‏دهد که‏جز وحى چیز دیگرى نبوده).این روایت را شیعه و سنى همه نقل‏کرده‏اند.حضرت،امیر المؤمنین و زبیر و مقداد را فرستاد و فرمودمى‏روید،زنى به چنین نشانى از مدینه به قصد مکه خارج شده،درنزدیکى مدینه،به روضه‏«خاخ‏»که مى‏رسید چنین زنى مى‏بینید،نامه‏اى‏دارد،آن را از او بگیرید.امیر المؤمنین و زبیر و مقداد رفتند و از او مطالبه‏نامه کردند.انکار کرد،گفت نامه‏اى همراه من نیست.تفتیشش کردند، هرچه اثاثش را گشتند پیدا نکردند.بعد زبیر گفت پس برگردیم،معلوم‏مى‏شود نیست.امیر المؤمنین فرمود چنین چیزى محال است و اگر نبودپیغمبر نمى‏گفت،حتما هست.بعد به این زن گفت که من مى‏دانم نامه‏اى‏هست،باید نامه را بدهى و الا سرت را نزد پیغمبر مى‏برم. شمشیرش راکشید.زن گفت پس دور بروید،بعد از لاى موهایش نامه درآمد.نامه راآوردند دادند خدمت پیغمبر اکرم،دیدند در آن نامه نوشته است که‏پیغمبر قصد فتح مکه را دارد. بدیهى است که این کار خیلى خطایى بود. 

 

 

ادامه دارد......

ولادت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص)مبارک

ولادت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) 

 

 

 

وولادت فرزندش
امام جعفرصادق رییس مذهب تشیع را به پیشگاه
حضرت ولی عصر(عج)وشما محبان اهلبیت تبریک وتهنیت عرض مینمایم